کوچه روبرو
دنبالت می گردم.
شب ها و روزها.
هنگام راه رفتن ها,ایستادن ها,ماندن ها,خنده ها و گریه هایم.
آخرسر من می مانم و همه ی تنهایی هایم و خاطره ای از تویی که حتی نام مرا هم یادت نیست.
دلم برایت تنگ شده است.
دلم دیگر نمی خواهد چشم هایم تو را نبیند و همه ی دیگران را ببیند...
نوشته شده در دوشنبه 93/1/18| ساعت
12:30 عصر| توسط نسرین فلاح| نظرات ( ) |
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |