کوچه روبرو
به نام خدا جهنم سرگردان شب را نوشیده ام و بر این شاخه های شکسته می گریم مرا تنها بگذار ای چشم تب دار سرگردان مرا با رنج بودن تنها بگذار مگذار خواب وجودم را پرپر کنم . مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم . سپیدی های فریب روی ستون های بی سایه رجز می خوانند . طلسم شکسته خوابم را بنگر بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته او رابگو تپش جهنمی مست ! او را بگو : نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام . نوشیده ام که پیوسته بی آرامم . جهنم سرگردان مرا تنها بگذار . سهراب سپهری
نوشته شده در جمعه 95/11/29| ساعت
4:47 عصر| توسط نسرین فلاح| نظرات ( ) |
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |