کوچه روبرو
قصه ی زندگی همیشه همین طور بوده . بالا و پایین داره . غم و شادی داره . برای آدمای مختلف هم فرق می کنه . یکی غم داره و یکی روزگار خوشی خودشو می گذرونه . سمیه عزیزم ، روزای سختی رو داری می گذرونی . درست مثل خانواده های آتش نشانای حادثه پلاسکو ، عزیز از دست دادی . خدا رحمتشون کنه و خدا به شما و به همه خانواده هایی که عزیز از دست دادن صبر بده . تقدیم به تو و تقدیم به خانواده ی قهرمانان پلاسکو : روزهای درد تلخ ، زهرآلود جان فرسا دختری دائم پی مادر میان موج مادرها مادری دیگر نمی بیند بعد از این فرزند خواهری دیگر ندارد مهر خواهر را یا نه قصه ی آتش ، زهری به جان هر که جان دارد تلخ تر شاید ، دیداری که دیگر وعده اش را جز به رویا کس نمی بیند . تلخ ، اما هست . زهر ، اما هست . روزگار من و ما در این ایام به شادی می رود یا غم حرف های عاشقی لبخند کودکی دلبند پله هایی که می برد ما را به اوج آسمان شاید . خانه ی همسایه ام ، دل هم خانه ام مسیر دیگری دارد ؛ به غم درگیر . تلخ اما هست . در پی اش اما روزهای دیگری هم هست ؛ برگ لبخندی نگاه مهربان مادر و فرزند زلال آب بهاری که می آید بعد از این از راه روزهای خوب فرداها . دور شاید هست اما هست ... به نام خدا
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |