کوچه روبرو
خیلی زودتر از اون چیزی که تصورش رو می کردم محرم اومد . محرم اومد با همه ی اون چیزایی که با خودش میاره و برام مهمه . پارسال این موقع مسافر بودم وامسال کنار حرم حضرت معصومه علیها السلام هستم . خیلی خوبه مجبور نیستم جایی برم ... چند وقته این شعر رو تو ذهنم مرور می کنم : دختری را که پدر در سفر است / دائما چشم امیدش به در است هر صدایی که ز در می آید / به گمانش که پدر می آید
نوشته شده در دوشنبه 94/7/20| ساعت
2:18 صبح| توسط نسرین فلاح| نظرات ( ) |
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |